♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
می گویند در زمان ناصرالدین شاه ، روزی امیرکبیر که از حیف و میل سفره های خوراکِ درباری به تنگ آمده بود به شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت می خورند را میل فرمایند
شاه پرسید که مگر رعیت ما چه میل می کنند؟
امیر گفت : ماست و خیار
شاه سر آشپزباشی را صدا زد و فرمان داد برای ناهار فردا ماست و خیار درست کند
سر آشپزباشی به تدارکات چی دستور تهیه مواد زیر را داد
ماست پر چرب اعلا ۱ من
خیار نازک و قلمی ورامین ۲ من
گردوی مغز سفید بانه ۳ کیلو
پیاز اعلای همدان ۱ من
کشمش اعلا و مویزِ شاهانی بدون هسته ۱ کیلو
نان مرغوب مغز دار خاش خاش دارِ دو آتیشه ۳ من
نعنای باغی اعلا و سبزیهای بهاری ۱ کیلو
و ...
ناصر الدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار تناول کردند
فرمان به یک کاسهِ اضافه داد و در حالی که ترید می فرمودند برگشت و به امیرکبیر گفت
« پدر سوخته ها ، رعایای ما چه غذاها می خورند و ما بی خبر بودیم
هر کس نارضایتی کرد و کفرانِ نعمت
به چوب و فلک ببندینش
*~*****◄►******~*
وقتی میرزا تقی خان امیر كبیر از وزارت معزول و به كاشان تبعید شد، در كاروانسرایی میان راه، دوستی را دید و لحظاتی با یكدیگر گپ زدند
امیر كبیر گفت
من ابتدا فكر می كردم كه مملكت، وزیر دانا می خواهد
و مدتی بعد به ایـن نتیجه رسیدم كه مملكت، شاهِ دانا می خواهد
اما اكنون می فهمم كه مملكت، ملتِ دانا می خواهد
*~*****◄►******~*
*fekr*
مملکت ملت دانا می خواهد
*fekr*
دوران افول و عقب ماندگی ملتها زمانی شروع شد که
جای اندیشیدن را تقلید
جای تلاش و کوشش را دعا
جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را قناعت
و جای اراده برای رفتن و رسیدن را قسمت
وجاى تصميم عقلانى را استخاره گرفت
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
اﻣﯿﺮ کبیر